سینما مُردنی نیست

فصل زمستان، به خصوص دی و بهمن، برای عاشقان سینما و هنر هفتم، همیشه شور و هیجانی وصف‌ناپذیر دارد. آمادگی برای حضور در جشنواره فیلم فجر، برنامه‌ریزی برای پوشش خبری جشنواره، گمانه‌زنی درباره فیلم‌های منتخب و حواشی داغ آن، از جمله مسائلی است که اهالی سینما، به ویژه رسانه‌ها و منتقدان، با تمام وجود در این دو ماه تجربه می‌کنند.

واقعیت این است که هنر هفتم برای بسیاری از فعالان رسانه‌ای و منتقدان، چندان سود مادی ندارد. اگر عشق و علاقه به سینما نبود، حتی یک لحظه ماندن در این فضا برایشان دشوار می‌شد. همین عشق و علاقه است که ساعت‌ها انتظار در سالن‌های جشنواره و تماشای فیلم‌ها را آسان و لذت‌بخش می‌کند.

منتقدان در روزهای جشنواره، شب و روز نمی‌شناسند. بسته به زمان اکران فیلم‌ها، ممکن است بیش از هشت ساعت بی‌وقفه در سالن بنشینند، یادداشت‌برداری کنند و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، برداشت‌های خود را از چند فیلم روی کاغذ یا در سیستم تایپ کنند تا بتوانند زودتر از دیگران، مطلب خود را در رسانه‌ها منتشر کنند. این کار، هرچند در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد، اما مشقات خاص خود را دارد و نیازمند روحیه‌ای قوی است.

فعالیت‌های رسانه‌ای در ایام جشنواره به اوج خود می‌رسد و علاقه‌مندان به این حوزه از ابتدای سال، برای ده روز پر تب و تاب جشنواره (از ۱۲ تا ۲۲ بهمن)، برنامه‌ریزی می‌کنند تا علاوه بر حضور در جشنواره، عملکرد خود را نسبت به سال گذشته بهبود بخشند.

جشنواره فیلم فجر در سال‌های اخیر، افت محسوسی داشته است و همین امر، باعث شده تا برخی از رسانه‌ها کم‌تر به آن توجه کنند. اما بارها گفته‌ایم که جشنواره فجر و سینمای ایران متعلق به سینماگران، رسانه‌ها و منتقدان است. کناره‌گیری از این مسئولیت، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه سینمای ایران را به سمت بی‌نظمی و رکود سوق می‌دهد. خاطرم هست که جشنواره فجر ۱۴۰۱، پس از ناآرامی‌ها، یکی از بدترین تجربیات ۱۲ سال حضور من در جشنواره‌ها بود. فیلم‌ها ضعیف و بی‌محتوا بودند و جو جشنواره نیز منفی و طاقت‌فرسا بود. بسیاری از منتقدان و رسانه‌ها، جشنواره را تحریم کردند. با وجود توصیه دوستان به تحریم، من به عشق سینما در جشنواره حضور یافتم؛ چون سینما تحریم شدنی نیست. سینما، زندگی بر روی پرده نقره‌ای است که به معشوق خود جان می‌بخشد و به او امید می‌دهد. در آن روزها، با وجود فشارها و فضای نامطلوب جشنواره، نه تنها ناراحت نبودم، بلکه از کسانی که شانه خالی کرده بودند، بسیار دلگیر شدم. نشست‌های خبری لغو می‌شدند، چهره‌های شناخته‌شده حضور نداشتند و کیفیت فیلم‌ها بسیار پایین بود. با این همه، جشنواره برگزار شد؛ جشنواره‌ای که حضور اهالی سینما در آن ضروری است و آنها باید برای ارتقای آن تلاش کنند، نه اینکه آن را رها کنند.

سال‌های بعد، اوضاع کمی بهتر شد و کسانی که قهر کرده بودند، دوباره به جشنواره بازگشتند. سال گذشته با سال قبل‌تر چه تفاوتی داشت؟ هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، اما همه بازگشتند؛ چرا که معتقد بودند باید سینمای ایران را زنده نگه دارند. جشنواره ۱۴۰۲، تفاوت چشمگیری با سال‌های قبل داشت. اکثر هنرمندان حضور داشتند، فیلم‌های خوبی اکران شد و دوباره شور و هیجان به جشنواره بازگشته بود. هیچ کلامی نمی‌تواند لذت آن ده روز را برای علاقه‌مندان به سینما توصیف کند.

من امروز هدفی جز به اشتراک گذاشتن این خاطرات ندارم. شاید این خاطرات، جرقه‌ای باشد برای کسانی که قصد دارند امسال هم جشنواره را تحریم کنند. اما آنها اشتباه می‌کنند. سینمای امروز ما با سینمای ده سال قبل بسیار متفاوت است. سینمای امروز بیمار است و نیازمند درمان است؛ نیازمند فریادرسی که در صحنه حضور داشته باشد و کمبودها و کاستی‌های آن را گوشزد کند تا دوباره بتواند سرپا شود.

یک ماه دیگر به جشنواره فرصت باقی است و من و امثال من، مشتاقانه منتظر شروع آن هستیم. امیدوارم امسال، جشنواره از سال گذشته پرفروغ‌تر باشد و به روزهایی برسیم که مردم برای دیدن فیلم‌ها، صف‌های طولانی می‌کشیدند و خبرنگاران برای مصاحبه با عوامل فیلم، با هم رقابت می‌کردند. آدمی به امید زنده است و این رویا برای سینما، دست‌یافتنی است!

مجله خبری تدبیرگران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *